حسابداری ذهنی : این سوگیری برای اوّلین بار توسط پرفسور تالر استادِ اقتصادِ رفتاریِ دانشگاهِ شیکاگو(که در پستی جداگانه به معرفی مفصل ایشان خواهیم پرداخت) مطرح گردید.
آیا تا به حال پول بادآوردهای به دست آوردهاید؟ آیا این پول را درست مثل پولهایی که برایشان زحمت کشیدهاید خرج میکنید؟ مثالهای زیادی برای پولهای بادآورده و رفتار ما با آنها وجود دارد:
رفتارشناسی مالی (Behavioral Finance) شاخهای از علم فاینانس است که به بررسی رفتار بازارهای مالی با رویکرد روان شناسانه میپردازد.
تعریف حسابداری ذهنی :گرایش مردم به تفکیک پولها بر حسب ملاکهائی ذهنی مثل اینکه از کجا تحصیل شده و یا بناست در کجا خرج شود را «حسابداری ذهنی» می نامند. مثلا پول بی زحمت را راحت خرج میکنند!
مردم در بعضی جاها از سوراخ سوزن رد میشوند امّا در جاهائی دیگر از دروازه رد نمیشوند!
به عنوان مثال، ممکن است شما موقع خرید یک گوشی تلفن همراه جدید، چیزهای دیگری را هم مثل بعضی نرمافزارها و … را هم بخرید در حالیکه ممکن است بعد از یکماه از خرید گوشی هرگز حاضر به دادن پول برای چنین نرمافزار یا وسایل جانبی نباشید.
فروشندهها بصورت تجربی این مسأله را خوب درک میکنند و لذا در موقع یک «خریدِ بزرگ» سعی میکنند چیزهای کوچک زیادی را هم به فروش برسانند(یا بقول خودشان به شما بیاندازند)؛ چیزهائی که خرید آنها عقلائی نیست!
این سوگیری ارتباط نزدیکی با سوگیری چارچوب بندی(Framing) دارد. به عبارتی میشود گفت در این سوگیری، اشخاص خودشان را در دام چارچوبهای خود-تعریف می اندازند.
برای این سوگیری، مثالهای بسیار جذاب در زندگی شخصی خودتان میتوانید پیدا کنید.
سه مثال از حسابداری ذهنی:
۱- شخصی یک دست کت و شلوار را به قیمت ۵۰۰ هزار تومان در یک فروشگاه میپسندد، اما او به دلیل اینکه احساس میکند خرید نامعقول است از خرید آن منصرف میشود.
ماه بعد همین کت و شلوار را از همسرش به عنوان هدیه تولد دریافت میکند. او و همسرش حساب بانکی مشترک دارند با این وجود شخص احساس رضایت کامل دارد!
۲-شخص دیگری ماهانه مبلغ ۲۰۰۰۰۰ تومان قسط دارد که باید به بانک بپردازد،از طرفی یک مقدار وام از اداره محل کارش گرفته که ماهانه به صورت قسطی ۲۰۰۰۰۰ تومان از حقوق وی کسر می کنند.
در پایان ماه قسطی که توسط اداره از حقوق این شخص کسر میشود ،برایش بار روانی منفی ندارد و آن را ناچیز می داند، بیشتر درگیری ذهنی وی متوجه قسط بانک است!
۳-چند وقتی است همسرتان به شما گیرداده که ماشین ظرفشویی یا یخچال ساید بای ساید برای منزل بخرید، با اینکه پول کافی دارید به بهانه های مختلف از خرید آن طفره می روید.
بعد از دوماه یک پول بادآورده گیرتان می آید! همسرتان را سورپرایز می کنید، علاوه بر خرید یخچال ، ماشین ظرفشویی ، مقداری طلا و جواهر هم برایش می خرید و برای شام به رستوران دعوت می کنید!
تجویز رفتاری:
خودآگاهی تان را نسبت به این سوگیریهای رفتاری افزایش دهید. اگرچه حسابداری ذهنی در بعضی جاها مفید است و ضامن محافظت ما از بعضی خطرات می شود امّا گویا بیشتر برای دوران غارنشینی ما طراحی شده است.
به عبارتی امروزه کارکرد این حسابداری ذهنی بسیار کاهش پیدا کرده است.
بنابراین سعی کنید که احساساتتان را(به هر روشی که میدانید) کنترل کنید و با پول بدون وابستگی به محل کسب یا بدون توجه به اینکه بناست در کجا و به چه صورت و یا چه زمانی خرج شود برخورد کنید!!
هر یک ریال که از جیب خارج میشود باید بیشترین رفاه را برای شما ایجاد کند.
بنابراین هنگام خرج کردن از خودتان بپرسید آیا جای دیگری وجود ندارد که اگر همین مقدار پول را در آنجا خرج کنم رفاه بیشتری کسب کنم؟
Hal Arkes روانشناس دانشگاه اوهایو دریافت که حسابداری ذهنی میتواند در مواجههی افراد با آنچه ناگهان بهدست میآورند نیز تأثیر بگذارد.
برای نمونه این تأثیر را میتوان در مورد برنده شدن در لاتاری یا در حس میلیونها آمریکاییای که مالیات میدهند بررسی کرد. آنها مالیات میدهند و درعوض منتظر بازپرداخت آن از طرف دولت هستند. هردو آیتم، جایزهی لاتاری و خدماتی که در ازای پرداخت مالیات داده میشود جزو دستهی پولهای آزاد محسوب میشوند. در واقع پولی که بابت خدمات درمانی و رفاهی پرداخت نمیشود همان حس هدیه گرفتن یک سفر در پایان سال را در پی دارد.
Arkes و همکارانش درخلال یک تحقیق به داستان جالبی اشاره کردند: کارمندان یک شرکت انتشاراتی در باهاماس در جلسهی سالانه بابت یک قرارداد خوب، جایزهی نقدی دریافت کردند.
برخی از آنها پول خود را به کازینو محلی بردنند و در واقع آن را باختند! جالب اینجاست که بسیاری از این افراد وقتی با پول خودشان در کازینو بازی میکنند بیشتر از ۵۰ دلار نمیبازند، اما این شرایط زمانی که با پول جایزهشان بازی میکنند متفاوت است، درحالیکه قویا و قطعا این پول هم پول آنهاست!
اما حسابداری ذهنی با دیگر قطعات پازلی که ما در ابتدای بحث به آن اشاره کردیم چه میکند؟ چرا پیدا کردن تاکسی در یک عصر بارانی کار دشوارتری است؟
حسابداری ذهنی مانند حسابداری مالی تلاش میکند که ما زودتر دفتر حسابوکتابمان را جفتوجور کنیم و ببندیم. اما مردم در مشاغل مختلف به شیوههای متفاوتی حسابوکتاب خود را جفتوجور میکنند. حقوقبگیرها ممکن است این حسابوکتابها را ماهانه انجام بدهند اما تاکسیرانها آن را روزانه انجام میدهند.
در روزهای بارانی کسبوکار تاکسیرانها سکهتر است. بنابراین زودتر از روزهای قبل به هدف مالی خود میرسند و بعد به خانه میروند! Thaler به چنین چیزی معتقد است! برای همین است که شما در یک عصر بارانی، تاکسیهای کمتری در خیابان مشاهده میکنید.
حسابداری ذهنی و وام
اگر بر روی کاغذ تمام سودها و زیانهای خود را فهرست کنید، در پایان سال به یک عدد میرسید. این عدد سود یا زیان نهایی شما را تعیین میکند. مهم نیست که این پولها از کجا آمده باشد، یا برای چه چیزهایی پول خرج کنید.
ما در ذهن خود دستههای مختلفی میسازیم و مخارج را از هم جدا میکنیم. برای همین در حالی که در بانک ۱۰۰ میلیون با بهره ۱۵ درصد داریم، برای خرید یک خانه ۱۰۰ میلیون تومانی از گرفتن وامی ۱۰۰ میلیونی با بهره ۱۷ درصد استقبال میکنیم.
در ذهن ما ۱۰۰ میلیون تومانی که در بانک داریم در دسته «داراییهای جاری» قرار میگیرد. وقتی وام را تحویل میگیریم داراییهای جاری ما به ۲۰۰ افزایش مییابد. سود کسب شده از بانک جداگانه در نظر گرفته میشود، اما زیان ۱۷ درصد با تمام داراییها جمع میشود. پس در ذهن خود ۱۸۳ میلیون داریم و یک جایزه ۱۵ میلیون تومانی.
در حالی که در بانک ۱۰۰ میلیون با بهره ۱۵ درصد داریم، برای خرید یک خانه ۱۰۰ میلیون تومانی از گرفتن وامی ۱۰۰ میلیونی با بهره ۱۷ درصد استقبال میکنیم.
اما بازپرداخت وام را در دسته «پرداختیهای آتی» قرار میدهیم. با حساب بهره بانک برای ما ۸۳ میلیون پول نقد، ۱۵ میلیون سود بانکی و یک کالای ۱۰۰ میلیونی (مثل خانه یا ماشین که با پول وام خریدهایم) میماند.
اما در واقع تمام این محاسبات اشتباه است. بعد از گرفتن وام و خرید مسکن، ما یک خانه ۱۰۰ میلیونی داریم و ۲ میلیون تومان ضرر به دلیل اختلاف بهره سپرده و وام. بدون وام گرفتن یک خانه خواهیم داشت، بدون ضرر.
چه باید کرد؟
تا اینجا گفتیم که ذهن ما درگیر خطای حسابداری ذهنی میشود. اما چطور باید از شر این سوگیری خلاص شویم؟ با چند قدم ساده میتوانید عملکرد مالی بهتری داشته باشید.
۱- هر پولی که به دست بیاورید، پول است. فرقی ندارد آن را از قرعهکشی برده باشید، یا از حقوق ثابت به دست آورده باشید.
۲- قبل از دانستن قیمت یک کالا (یا دست مزد خود) پیشفرض ذهنی نسازید. اگر فکر میکنید چیزی ۱۰۰ تومان است اما
میفهمید که آن کالا ۵۰ تومان قیمت دارد، قیمت واقعی آن ۵۰ است و با خریدن آن سود نمیکنید.
۳- بدهی، چک و پرداخت نقدی با هم فرقی ندارند. تمام آنها از جیب شما کم میشوند. کالای نسیه، مجانی نیست.
۴- سود و زیان شما در نهایت از جمع تمام درآمدها و پرداختیها محاسبه میشود. درآمدهای خیالی یا ترتیب به دست آوردن سودها و ضررها، خالص دارایی شما را تغییر نمیدهد.
۵- پول پول است. از هرجا که بیاید، به هر کجا که برود.
مطالب مرتبط :
متمم – حسابداری ذهنی چیست؟ (تعریف و چند مثال)
ریچارد تالر، کسی بود که برای نخستین بار به صورت جدی روی این رفتار و رفتارهای مشابه کار کرد:
چرا انسانها رفتارهایی را انجام میدهند که در نگاه اول منطقی به نظر نمیرسد؟ یا به عبارت دیگر، به نظر میرسد جنبههای احساسی در آن تصمیمها دخیل است؟
ریچارد تالر، برای بیان این رفتار، از اصطلاح حسابداری ذهنی یا Mental Accounting استفاده میکند.
چطور – حسابداری ذهنی چیست و چه تاثیری بر تصمیمات اقتصادی شما میگذارد ؟
حسابداری ذهنی توضیح میدهد چرا زمانی که به مردم پیشنهاد میشود در ازای اینکه کارشان را درست انجام دادهاند یک سفر رایگان یا پول نقد هدیه بگیرند، اغلب دومی را انتخاب میکنند. برای اینکه آنها فکر میکنند تصمیمگیری در مورد پول نقد آزادانهتر است. اما مشکل اینجاست که بایستی بدانیم آزادی عمل هزینه هم دارد. در شرایط داشتن این پول باید یاد تعهداتان هم بیفتید، مثلا یاد قبض برقی که پرداخت نکردهاید یا سقفی که بایستی هرچه زودتر تعمیر کنید.
علم فاینانس رفتاری به سرمایهگذاران پیشنهاد میکند، از طبقه بندی نادرست داراییها در ذهن خود اجتناب کرده و با عبور از تله «حسابداری ذهنی» تصمیمات سرمایهگذاری را بر اساس منطق اقتصادی اتخاذ کنند.
منابع
حسابداری ذهنی: رویکردی متفاوت با سناریو های تصمیم گیری، دکتر مهدی مراد زاده فرد، مهدی ناظمی اردکانی
کاربرد تئوری حسابداری ذهنی، رحیم بنابی قدیم، حسین کرباسی یزدی
1 ديدگاه
عنوان
سلام
من در زمینه تولید محتوی ، بازاریابی و تبلیغات اینترنتی فعالیت می کنم
یادتون باشه که یکی از عوامل مهمی که باعث میشه مطالب سایتتون زیاد بازدید بشه عنوان مطالبتونه
اگه عنوان مطالبتون خوب و جذاب باشه قطعا روی لینک سایتتون بیشتر کلیک میکنن و درنتیجه اعتبار بیشتری پیش گوگل پیدا می کنین و طبعا گوگل هم شما رو به خیلیای دیگه معرفی میکنه
ولی فکر کردن در مورد ساختن یه عنوان خوب و موثر وقت زیادی رو از آدم میگیره و کار خیلی ساده ای نیست
اما یه کتاب هست که فکر میکنم خیلی بدردتون بخوره توصیه میکنم حتما یه نگاهی بهش بندازین اینم لینکشه :
https://co10.ir/blog/website/title.html/
حتما یه نگاهی بهش بندازید ضرر نمیکنین